یادداشت های آقای معاون

آموزش وپرورش-عقلانیت-مسایل اجتماعی(درج و یا انتشارمطالب با ذکر منبع بلامانع است)

یادداشت های آقای معاون

آموزش وپرورش-عقلانیت-مسایل اجتماعی(درج و یا انتشارمطالب با ذکر منبع بلامانع است)

ثبات یا تغییر-بخش پنجم




درحالت قبلی(سوم) همان گونه که گفته شد یک توافق نانوشته میان همه اجزاء وارکان آموزش وپرورش وجوددارد که هیچ تغییراساسی صورت نگیرد.
یکی از دلایل این وضعیت که قریب به اتفاق اعضاء آموزش وپرورش آن را نمی پذیرند وحتی در برابر طرح آن موضع گیری تندی دارند این نکته است که اعضاء این نهاد خود،درباطن میدانند که توان تغییر را ندارند ونمی توانند منشا تحولات اساسی درآموزش وپرورش باشند.مصداق این امر را می توان موقعی خوب درک کرد که با هر کدام از اعضاء این نهاد به تنهایی بنشینی ودردل گونه صحبت کنی وبا آنها در مشکلاتشان همراهی کنی،آن موقع خواهی دید ...
که حرف دلشان واعتقاد باطنی خود را مبنی براینکه آموزش وپرورش بااین نیروی انسانی اعم از مدیران،معلمان،کارشناسان و... ره به جایی نخواهند برد وکارآمدی لازم را برای نوآوری ندارد،بیان می کنند.
اما اگراین موضع ،درحالت عیان وآشکار ومنتقدانه گفته شود ،همه،موضع خواهند گرفت وآن را انکار می کنند ودر بهترین حالت،تقصیررامتوجه نهادهای دیگر مانند دولت،مجلس و... می اندازند که ابزارهای لازم را برای کار وخلاقیت به آنها نمی دهد.
امروزه،یکی از نشانه های این ناامیدی از تغییرات اساسی در میان تمام اعضاء این نهاد دراین نکته تبلور می یابد که اولا شما تقریبا در طرح مطالبات هیچ یک از نهادها وتشکل های صنفی از مسئولین ،ایجاد تحول در نظام آموزشی،فرهنگی،مدیریتی و... را نمی بینید وعمده ترین مسئله مطروحه،وضعیت معیشتی می باشدواز سوی دیگر همان گونه که درمدخل بحث اشاره کردم،شاه بیت فعالیت تمام وزرا حداقل در 12سال اخیر پرداختن به معوقه های فرهنگیان وتلاش در جهت سروسامان دادن به وضعیت معیشتی معلمان می باشد.
به همین لحاظ،شاید بتوان پذیرفت،اینکه،از طرف تمام اعضاء هیچ مطالبه جدی دررابطه باتحول اساسی درآموزش وپرورش وجودندارد، در حالی که همه اذعان دارند این آموزش وپرورش جواب گوی نیاز های زندگی امروزه دانش آموزان نمی باشد،می تواند یکی از نشانه های عدم توان وضع موجود به لحاظ اساسی می باشد.
البته ،احتمالا این نکته واکنش عده ای را درپی داشته باشد که مگر شکم گرسنه،تحول وتغییر را درک می کند.اول باید زنده بود وتوان زندگی داشت بعد،به مراحل تغییرات بعد،رفت.هرچند این نکته درابتدا منطقی قابل قبول است اما حرف من این است که مگر می توان سقفی برای تامین وضعیت معیشتی گذاشت که اگر به آنجا رسید بگوییم،حالا می توان به بحث های دیگر پرداخت واز سوی دیگر اصل،در مسائل اقتصادی،درهمه جای دنیا بر اصل کمیابی می باشد.ضمن اینکه من معتقدم یکی از دلایل عدم حل نازل ترین مشکل،ِیعنی،مساله معیشت،نیز،دردرجه اول در خودآموزش وپرورش نهفته است که نمی تواند اهمیت خود را به طور علمی وآشکار وواضح،حتی،برای خودش تبیین نماید. وچون نمی تواند ارزش اقتصادی خود راتبیین نماید بنابراین نمی تواند سهم خودرا از بخش های مختلف طلب نماید وهمه تنها به این جمله بسنده می کنند که:"خب،رییس جهمور هم یک روز دانش آموز بوده واگر ما نبودیم او که الان سواد نداشت".جمله ای که عین آن را نهادهای دیگر نیز می توانند بیان کنند.
دراین حالت،نکته اصلی این است که وقتی توان تغییر وجودنداشت ،نکات باسطح پایین برای دورماندن از اصل مساله،یعنی تغییرات اساسی ،مطرح می شود که عمدتا باعث مغفول ماندن آموزش وپرورش می گردد.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد